عاشقانها
از سراپرده معشوق به دامان شقایق رفتم و عروج از ملکوت عظمت تا نفس عشق گذر کرد به مهتاب جنون… نفسم حبس شده در قفس تنگ سکوتی ابدی یاد در حافظه ام پاک شده عشق تو در نفسم ثبت شده یاد من نیست ز دیروز و ز امروز من همه مست حضور تو شدم همه جا صحبت توست، همه از عشق سخن می گویند وای عجب صحبت شیوایی بود! قسمت می دهم از حافظه بیرون نروی و تماشای نگاهت به دلم بسپاری من و دل میدانیم که از این موهبت تازه معبود چه سودی ببریم
نوشته شده در شنبه 90/5/22ساعت
8:13 صبح توسط نازنین خاطره یه دوست ( ) | |
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |